سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر مرگ اشتر بدو رسید فرمود : ] مالک مالک چه بود به خدا اگر کوه بود کوهى بود جدا از دیگر کوهها و اگر سنگ بود سنگى بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد . [ و فند کوهى است از دیگر کوهها جدا افتاده . ] [نهج البلاغه]
مسجد جامع اسیر
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • حافظ به عنوان یکی از نامدارترین شعرای شعر فارسی در غزلیات خود به تعداد زیادی از عناوین و عبارات مذهبی از جمله مسجد، قرآن، نماز، روزه و... اشارات فراوانی داشته است ما با توجه به اهمیت مسجد تنها به این مقوله اکتفا می کنیم..

     نوع گفتمان حافظ نیز مانند اکثر شعرا به گونه ای است که باعث می‌شود شاعر در آثار خود عناوینی را با مضامین مختلف و متفاوت خلق کند. هر واژه در ادبیات شعری دارای دو معنای 1- صوری 2- ضمنی است. مثلاً در «غم» واژه‌ای است که معنای صوریش«اشک» است و معنای ضمنی آن همان غم و اندوه است که از مسائل و مفاهیم عاطفی و روحی می‌باشد.
    مسجد نیز به عنوان یک واژه، در معنای صوری گفتمان، به معنای محل سجده و خاکسپاری در برابر خداوند است. اما در بعد ضمنی گفتمان به معنای خاکساری، تواضع و احترام است که مقوله‌ای کاملاً روحی و قلبی است. سایر ارکان مسجد نیز نظیر: گلدسته‌ها، محراب، شبستان، گنبد و حتی ستون‌ها و منبر نیز در گفتمان دارای این دو معنا می‌باشد.

    در آثار حافظ مسجد تنها در گفتمان ضمنی مطرح شده و هیچگاه از این واژه صراحتاً معنای صوری اراده نشده است و این سبک و شیوه و گفتمان خاص اشعار حافظ است که به هیچ موضوعی به صورت صریح و حقیقی نمی‌پردازد و بدون کنایه و مجاز و استعاره از آن نمی‌گذرد. به تعبیر دیگری هر واژه‌ای در گفتمان دو مشخصه ضدونقیض دارد:

    1- فشردگی
    2- گستردگی و فراخی

    هر واژه در معنای ظاهری‌اش دارای یک معنا و مضمون کاملاً فشرده است اما همین واژه‌ها دارای معنای گسترده‌تر و تأویلی و استعاری نیز می‌باشند که دارای گستردگی و فراخی است. مثلاً معنی فشرده مسجد همان معنی ظاهری و معنای گسترده آن معنای کنایی آن است. حافظ در هر 7 باری که صراحتاً واژه مسجد را در اشعار خود آورده، معنای گسترده و فراخ راکه عبارت اخرای کنایه و استعاره است به کاربرده است و اگر در جایی نیز معنای ظاهری آن قصد شده، در کلیت بیت مفهومی استعاری و تأویلی 000 نهفته است. به اشعار زیر دقت کنید:

    دوش از مسجد سوی میخانه، آمد پیرما
    چیست یارای طریقت بعد از این تدبیر ما

    واژ‌ه‌هایی چون: دوش، میخانه، پیر، یاران طریقت که در کنار مسجد آمده خود بخود مفهوم ظاهری را از مسجد گرفته و معنایی ضمنی به آن بخشیده، بنابراین هرچند در این بیت مسجد به همان معنای حقیقی و ظاهری خود(محل سجده) است، اما معنایی گسترده‌تر یعنی شریعت و ظاهر دین به خود گرفته که اگر نگوییم در مقابل طریقت و باطن شریعت قرار دارد، حداقل مرحله نازل طریقت است. بنابراین در این بیت حافظ حرکت سالک و پیر را از ظاهر شریعت به باطن آن مدنظر دارد.

    همه کس طالب یاراند، چه هشیار چه مست
    همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کِنِشت

    کِنِشت همان کنیسه محل عبادت یهودیان است، که در برابر مسجد، خانه عبادت مسلمانان قرار دارد. با توجه به این که دشمنی یهود با مسلمانان از صدر اسلام مطرح بوده و حافظ با این بیت وحدت ادیان و هدف رسالت انبیاء را خاطر نشان می‌سازد که همان یکتاپرستی است.

    در واقع این نوع نگرش از دیدگاه وسیع توحیدی و عرفانی و وحدت وجودی حافظ نشأت می‌گیرد که در آن ظاهر خشک شریعت نسبت به باطن آن و حقیقت مطلق اصالت دارد و در این اصل «عشق» فرقی میان مکان و ظاهر و صورت عبادت نیست. این بیت در حافظ در اصل تفسیر آیه شریفه: «اینما تولوا فثم و جه‌الله» می‌باشد. که در روایت نبوی (صد) نیز بدان اشارت رفته است: « جعلت لی الارض المساجد.»
    حافظ در همین مضمون می‌سراید:

    غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست
    جز این خیال، ندارم خدا گواه من است
    در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
    محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم

    برای حافظ ابروی یار حالتی کمانی محراب و مژ‌ه‌ها نیز حالت کمانچه را در دست مطرب تداعی کرده و چنین استعاره‌ای با عرفان رندانه حافظ متناسب است. دو ابروی یار یکی تشبیه به محراب و دیگری کمانچه شد، که این دو مفهوم با توجه به اینکه محراب در مسجد و کمانچه در میخانه کاربرد دارند، معنایی متضاد ساخته که باز هم اشاره به شریعت و طریقت در عرفان حافظ و اصل بودن طریقت نسبت به شریعت دارد و در همین معنای ضمنی سروده است:

    گر زمسجد به خرابات شدم خرده مگیر
    مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

    حافظ در بیت زیر، سیر صعودی از شریعت به طریقت را ابتدا به سیری نزولی تشبیه نموده که اشاره‌ای است به داستان آفرینش انسان و خوردن میوه ممنوعه توسط حضرت آدم است، ضمن آنکه در آن معنایی لطیف‌تر نیز لحاظ شده، این که همه این حوادث و سلوک‌ها غیر ارادی و به دست توانای قادر متعال است: همان که اراده سالک در اختیار اوست و او را می‌برد هرجا که خاطرخواه اوست:

    من ز مسجد به خرابات نه به خود افتادم
    اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد

    منظور از مسجد همان ظاهر شریعت و خرابات باطن آن (طریقت) است که اشاره به اکل میوه ممنوعه و در نهایت فلسفه آفرینش دارد.

    می‌بینیم که حافظ درهمین یک بیت چه مضامین ژرف و گسترده‌ای را در قالب چند لفظ و واژه به صورت استعاره به تصویر کشیده، بنابراین در اینجا نیز حافظ معنای ضمنی و گسترده‌تر مسجد را مد نظر قرار داده است که چنین نگرشی بر همان مفهوم«ادبیات شگرف» تزوتان تودورف بلغاری منطبق است. زیرا حافظ در شعر خود با استفاده از عناصر تخیلی و ایماژها و کنایات و استعارات، ترکیبی از مفاهیم و مضامین استعلایی از واژگان می‌آفریند که نهایتاًًً با ایجاد حالت ابهام گونه، خواننده را به شناخت بیشتر و معرفت کامل‌تر رهنمون می‌سازد.
    به عبارت دیگر از آنجا که شعر حافظ از نوع افلاطونی و متافیزیکی است، مفاهیم هم بر اندیشه تمثیلی و مجازی دلالت دارند، هرچند از زیبایی‌های لفظی و صنایع ظاهری شعری نیز به نحو حیرت آوری بهره کامل جسته است.

    یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
    و آنچه در مسجد امروز کم است آنجا بود

    در این بیت مسجد به معنای مجازی به کار رفته و از آن شخص و وجود خود حافظ بعنوان یکی از مراجعین به مسجد قصد شده که، معنای آن چنین است:

    یاد آن زمان که من فارغ از ظاهر شریعت بودم به خیر که در آن حال و زمان مقامات و صفاتی داشتم که امروز در سیرت شریعتی و مسجدیم نیست.



    مسجد جامع ::: چهارشنبه 87/2/25::: ساعت 2:16 عصر
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 15
    بازدید دیروز: 13
    کل بازدید :121572

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    مسجد جامع اسیر

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<